معنی آینده نگر
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Farsighted, Forward-Looking, Provident
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
نگر. [ن ِ گ َ] (نف مرخم) نگرنده. آنکه می نگرد.نعت فاعلی مرخم از نگریستن. رجوع به نگریستن شود.
ترکیب ها:
- اندک نگر. بدنگر. پایان نگر. خویشتن نگر. دست نگر. عاقبت نگر.
رجوع به هریک از این مدخل ها شود.
نگر. [ن ِ گ َ] (اِ) نمونه. انموذج. (فرهنگ فارسی معین):
گردون نگری ز عمر فرسوده ٔ ماست
جیحون اثری ز اشک پالوده ٔ ماست.
(منسوب به خیام از فرهنگ فارسی معین).
نگر. [ن ِ گ َ] (اِخ) دهی است از بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، در 19هزارگزی شمال شرقی نیکشهر، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و خرما و برنج و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
آینده
آینده. [ی َ دَ / دِ] (نف، اِ) آنکه آید:
زآنکه عشق مردگان پاینده نیست
چونکه مرده سوی ما آینده نیست.
مولوی.
|| وارد. || مستقبل. مستقبله. قادم. قادمه. آتی. آتیه. زمان پس از حال. وقتی که نیامده است: آینده نیامده ست و بگذشته گذشت.
- آینده و رونده، صادر و وارد.
- سال آینده،عام قابل. عام مقبل. سال دیگر.
ژرف نگر
ژرف نگر. [ژَ ن ِ گ َ] (نف مرکب) متعمق. باریک بین: مجرب، ژرف نگر؛ رازدار. (التفهیم).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنکه آید آنچه آید، وارد، مستقبل آتی زمان پس از حال. یا آینده و رونده. وارد و صادر کسانی که وارد شوند و کسانی که خارج گردند.
فرهنگ معین
مترادف و متضاد زبان فارسی
آتی، آتیه، آجل، بعدی، مستقبل، واردشونده،
(متضاد) گذشته، رونده
فرهنگ عمید
زمان بعد از حال،
(اسم) (ادبی) در دستور زبان، فعلی که بر زمانِ پس از حال دلالت دارد،
کسی که از جایی بیاید،
آنچه بعد بیاید،
معادل ابجد
340